محل تبلیغات شما

قسمت 8

زمانی که در مورد این حاجی شروع کردم نوشتن توی وبلاگم اصلا اصلا فکر نمیکردم کار به اینجا کشیده بشه

حتی توی خواب

اول از اینجا شروع کنم براتون که این دختره که الان دوست شدیم با هم خیلی خیلی حاجی رو دوست داره و زیاد پیغام فرستاده براش. اما حاجی خیلی دو پهلو رفتار میکنه. مثلا همش خودش رو میماله به دختره و لمسش میکنه بعد به یکی از دوستای مشترکشون که از قضا استاد و پسر بوده سپرده که ببین 14-15 تا از دانشجوهای دختر و پسر اومدن پیشم گفتم خانم فلانی امارم رو میگیره.

اگر اومد ساعت کلاسام و یا هر  سوالی از من پرسید بهش هیچی نگو (حالا هفته پیشش خودش همه چی رو به دختره گفته بود). بعد یک دستی زد بهش که فلانی خانم فلانی دو ماه دیگه بهت هدیه میده واسه تولدت اما هیچکس به من محل نمیده و تولدم رو تبریک نمیگه پسره هم گفته بود نه بابا تا حالا واسه تولدم این خانم به من هیچی نداده. دوستم اخر از پسره میپرسه بنظره هدف این حاجی چی بوده؟ میگه منظورش اینه که حتی اگر اومد بوسیدت!!!!!! به کسی نگی. و دو تا سه هفته پیش کسی نرو و فقط برو بشین پیشش. اون الان رو تو خیلی حساس شده

مهر  تولد حاجیهاین دختره هم دوسش داره خواست براش کادو بگیره اما هفته قبلش بهش یه نیمچه سبد گلی داد و من بهش گفتم دیگه نده و خودش براش کیک درست کرد و میخواست براش تولد بگیره و بده بهش

خلاصه منم توی کلاس داشتم درس میدادم تا کلاس تموم میشد میومدم پیشش تا قبل 1 دنبال جای خالی میگشت که براش تولد بگیره و پیدا نکرد. یه مسئول دیگه ای از ازمایشگاه خبر داد و بهش گفت تو حاجی رو بکشش بیرون تا من تولد بگیرم براش.

اونم با شک و تردید داشت قبول میکرد که ساعت 2 شد و دیدیم اوه اوه حاجی وسایلش رو جمع کرد و رفت .

این دوست منم دنباش رفت که کیک رو بهش بده حاجی گفت نه نمیخوام دارم جایی میرم ممکنه خراب بشه کیک توی ماشین.  حالا شنبه بیارش و رفت

دختره موند با یه دنیا گریه که چرا این اینجوری کرد؟ من دیشب براش بیدار موندم و کیک رو درست کردم پس چرا اینجوری کرد با من؟؟؟؟

خلاصه من گفتم شاید برگرده اخه 4 کلاس داره ولی برنگشت . به دختره گفتم ولش کن تولدشو تبریک نگو و کیک رو خودت تقسیم کن. خلاصه کیک رو تقسیم کرد و خوردیم و یه قسمت کیک رو داد به دوست صمیمی مرد که اونم همکارش میشد. و یارو با تعجب گفت یعنی کیک تولد حاجی رو بدون اینکه خودش باشه بریدی؟؟ اینم گفت اره . و کیک رو داد بهش

منم با خودم برش گردوندم و کلی با هم حرف زدیم و سعی کردم ارومش کنم. ولی اروم نشد حتی 1%!!!!

ولی اگر کسی دوستون داشت و شما دوستش نداشتید اصلا همچین کاری نکنید باهاش.احترامش رو حفظ کنید. دنیا گرده.

 

روزنگار 46 (مردهای بی احساس)

به یاد شهید سپهبد قاسم سلیمانی

این قسمت: استاد دیوونه

رو ,کیک ,حاجی ,براش ,بهش ,دختره ,کیک رو ,و کیک ,به دختره ,کرد و ,حاجی رو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مین و زندگی